سفارش تبلیغ
صبا ویژن


دستان سبز -


درباره نویسنده
دستان سبز -
h.m
من موجودی هستم که بارها و بارها از خدا علت خلقتم را پرسیده ام و خدا هر بار دلیلی را برایم آورد. حال می دانم که خیلی مهم هستم.برا همین به خودم اجازه می دهم که بنویسم و از دیگران هم می خواهم که بخوانند... هر چه باشم هستم.
آی دی نویسنده
تماس با نویسنده


آرشیو وبلاگ
محرم
درد واره
افتتاحیه
نوروز
دل تنگی ها
امان از نوشابه
حاشیه ومتن سفر کربلا ونجف
از این ور از اون ور
بهمن 1385
مرداد 1386
مهر 86
خرداد 87
اسفند 86
بهمن 86
مرداد 86
خرداد 86
فروردین 87
اردیبهشت 87
پدر
فروردین 88
شهریور 88
فروردین 89


لینکهای روزانه
برترین مطالب مذهبی تبیان [5]
برترین مطالب مذهبی تبیان [1]
برترین مطالب مذهبی تبیان
چرا ذرت پف می کند؟ [5]
12 مجسمه اریگامی باورنکردنی!! [8]
ویندوز خود را قانونی کنید!!! [3]
ویژه نامه جهاداقتصادی [2]
مجسمه های شنی [7]
وسایل پیامبر [7]
داستان هایی از امام رضا [7]
روزنامه های ایران [2]
[آرشیو(11)]


لینک دوستان

نفسانیت من
سایت حاج آقا جاودان
حاج حمید
نور ونار
از دوشنبه تا جمعه
پرسه در خیال
بچه های قلم
هیات محبین اهل بیت علیهم السلام
یاسین مدیا
راسخون
تبیان
شهید آوینی
هدهد
پایگاه اطلاع رسانی مقام معظم رهبری
مجلات همشهری
جمکران
لوح
وبلاگ فارسی
لیست وبلاگ ها
قالب وبلاگ
اخبار ایران
اخبار فاوا
تفریحات اینترنتی
تالارهای گفتگو
خرید اینترنتی
طراحی وب

عضویت در خبرنامه
 
لوگوی وبلاگ
دستان سبز -



آمار بازدید
بازدید کل :206846
بازدید امروز : 25
 RSS 

دستش را همین‏طور صاف گذاشته بود روی سینه‏اش و ایستاده بود جلوی در همان‏جا که همیشه دلش می‏لرزید وقتی می‏آمد.

سرش را خم کرده بود به طرف کنج دیوار اشک هایش داشت پیراهنش را خیس می کرد فریادی کشید در درون دلش که ای خدا دست هایم برای تو بود کاش سرم را هم فدایت می کردم. نشست و زل زد به ضریح همان جا که نور سبزش انگار تا درون دلش را می کارید نگاهی به خود کرد به سینه اش، بهشتی سر سبز داشت در بدنش می جوشید.

این بار دیگر دلش لرزه که نه، داشت از جا کنده می شد. درست مثل برادرش حمید سال قبل روی طف های سوزان شلمچه، فقط قسمتش این بود تا روی من من های حرم او قالب تهی کند پس هنوز هم ممکن است این را او دیشب در خوابم گفت. پس امید باید داشت باز هم.



نویسنده : h.m » ساعت 9:40 صبح روز دوشنبه 86 مرداد 29